به نام خداوندگار مردان راه حق و آزادی
مدتی بود که قصد داشتم نوشتن در این "فضا"(وبلاگ) را شروع کنم، اما "بهانه ای"، یا شاید بهتر باشد بگویم؛ "مناسبتی" دست نمی داد تا این امر صورت پذیرد. تا اینکه شب گذشته یک sms از سوی دوستی -که از قضا یکی از مدیران عالی در دولتهای قبل بوده و اکنون تنها به حضور در بنیاد باران اکتفا نموده- به دستم رسید، بدین مضمون: «چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی! عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت. چه بی خیال نشستیم، نه کوششی، نه وفایی. فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی...» و در ادامه خواسته شده بود که برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلواتی بفرستیم.
در ابتدا متن پیام، احساسی را به لحاظ عاطفی در من برانگیخت. اما تقاضای خواسته شده در ادامه آن، بینشی "پارادوکسیکال"(متناقض) را در ذهنم تداعی می کرد، که گویی بیش از اینکه نشات گرفته از ذهنیت فرستنده پیام باشد، ناشی از کنشی سنتی است. "کنش سنتی" بدین معنا که؛ علیرغم اذعان فرستنده، به سستی و کم کاری مریدان امام زمان و بسنده نمودن آنان به صورتهایی ظاهری از انتظار- که از فحوای متن ارسالی بر می خیزد- خود او نیز ناخواسته و بر حسب عادتی تاریخی، به انجام یکی از جلوه های آن(صلوات برای سلامتی و ظهور) مبادرت ورزیده است.
انتظار و یا به عبارتی عقیده به آینده(Futurism) مسئله جدیدی نیست که مختص عصر ما باشد، بلکه "مسئله انتظار" امری است فطری. از آن بابت که قدر مشترک بین همه انسانها، ادیان و اندیشه های مختلف در طول تاریخ بوده است. شاید بتوان ابتدایی ترین تبلور انتظار را مربوط زمانی دانست که "بشری" برای اول بار مظلوم واقع شد و امید به یک "نجات دهنده" در دلش رشد یافت. پس "امید" اساس فلسفه انتظار است. و لذا بایسته است که این امیدواری -طی سالیان دراز و در بستر انتظار- مایه "پویایی" آدمیان باشد و نه عامل "ایستایی" آنان.
اما در طول تاریخ بارها شاهد این بوده ایم که منتظران ظهور، با توسل به صورتهای -صرفا- ظاهری، نه تنها عدم پویایی و در نتیجه آن، ایستایی حیات خود و همنوعانشان را به ارمغان آورده اند، بلکه میدان را برای تاخت و تاز آنانی مهیا ساختند که یا آگاهانه و عامدانه و یا از روی جهالت و نادانی، با قرائتهایی نادرست و بعضا متحجرانه از فلسفه انتظار، باعث پسرفت جوامع بشری گردیده اند.
در ایران ما نیز افرادی از این دست، کم نبوده و نیستند. افرادی که یک روز مدعی نمایندگی منجی موعودند! و دیگر روز ادعای ساختن جامعه ای مهدوی را سر می دهند! روزی خود را حامل پیامی از سوی امام عصر معرفی کرده! و روزی دیگر... . جالبتر از همه اینکه -در کنار اینها- هر از گاهی خبر از ظهور یک امام زمان "جدید" نیز به گوش می رسد! آری، رویدادهایی از این دست بارها و بارها در طول تاریخ ما رخ داده؛ تاریخی که درازایش اگر از عمق فرهنگ و اعتقادات مردمان ایران زمین بیشتر نباشد، یقینا کمتر نیز نخواهد بود. و در این بین هر که از دایره این مدعیان خارج بوده، آنان را یا جاهل پنداشته و یا کلاش و سودجو، یا متحجر فرض نموده و یا بیماری روانی، تا شاید از این طریق -به خیال خودش- با اعطای القابی اینچنین به آن مدعیان، به وظیفه انسانی و دینی خود جامه عمل بپوشاند!
دریغا و دردا؛ که عالمان و روشنفکران عصر ما هم(اعم از حوزویان و دانشگاهیان) در برابر رفتارهایی از این دست مهر سکوت بر لب زده اند و در این کارزار، میدان را برای یکه تازی مدعیانی که هر روز بر شمار آنان افزوده می گردد، فراهم آورده اند.
مسئله ای که در این میان بیش از پیش برجسته می نماید، شدت گرفتن میزان رشد این مدعیان در طول چند ساله اخیر است که رابطه ای معنادار را با روی کار آمدن دولت نهم به ذهن نگارنده متبادر می سازد. رابطه ای که معناداری آن بیشتر به جهت نوع بینش دولتیان و حامیان آنان است تا شیوه عمل آنان. دولتی که بنا به قول برخی از حامیانش، با تایید و حمایت امام عصر(عج) بر روی کار آمد! و یک روز به ناگاه، چاپلوسانی متملق -در مجمع عمومی سازمان ملل متحد- هاله ای از نور را بر گرد صورت رئیس دولتشان یافتند! روزی دیگر در جمعی که رئیس جمهور هم یکی از حاضرین در آن بود، فردی که امروز بر مسند معاونت حقوقی و پارلمانی دولت نشسته است، به عنوان رئیس دیوان محاسبات کشور، بر پشت تریبون حاضر شد و ضمن تعریف و تمجید فراوان از رئیس جمهور با ذکر خاطره ای از سفرش به سوریه، از قول یکی از مسئولین آنجا اینگونه افاضات فرمود: «اگر خداوند می خواست بعد از حضرت محمد(ص)، کس دیگری را به پیامبری برگزیند، یقینا او کسی نبود جز رئیس جمهور شما -جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد-»! البته "رحیمی" مزد این خوش خدمتی ها را نیز زود دریافت کرد. به گونه ای که تا مرز تکیه بر مسند وزارت کشور پیش رفت، هر چند که بخت چندان با او یار نبود و اما توانست -ناگزیر- ردای معاونت رئیس دولت را بر تن کند. یا زمانی هم پیش می آید که شخص رئیس دولت برای توجیه نتایج حاصل از سوء مدیریت در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی چاره ای جز تمسک به نیرویی ماوراء الطبیعی نمی یابد، که به عنوان نمونه می توان از نسبت دادن مدیریت کشور به حضرت ولی عصر(عج) در روزهایی که رشد سهمگین تورم، اعتراضات بسیاری را برانگیخته بود اشاره نمود. تا جایی که دیگر "آش" آنقدر شور شده بود که حتی صدای "آیت ا... مهدوی کنی" هم در آمد که: «آیا برنج کیلویی پنج هزار تومان هم از نتایج مدیریت امام زمان است؟» مرحوم "آیت ا... توسلی" نیز در آخرین لحظات عمر خود -با نقل خاطره ای از رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران- به انتقاد از رشد و ترویج چنین نگاههایی پرداختند و به دنبال آن "حسن روحانی" در مراسم گرامیداشت ایشان(آیت ا... توسلی) که از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام در مدرسه عالی "شهید مطهری" برگزار گردید، با زبان تهدید، هشدارهایی جدی را متوجه آنانی ساخت که با انجام رفتارهایی چون؛ «پهن کردن سجاده ای در هنگام نمازشان برای امام زمان، کشیدن یک ظرف غذای اضافه برای ایشان بر سر سفره و یا موکول کردن جلسات مهم به روزهای جمعه با این توجیه که تصمیم گیری های مهم در حضور امام زمان صورت پذیرد» زمینه ساز جمود فکری و مذهبی در جامعه می گردند. البته رخدادهایی از این دست بسیار است که نه در این مقال می گنجد و نه در حوصله شما. لذا با توجه به مواردی از این دست است که باید گفت: وقتی در این دوران، در بالاترین سطوح مدیریتی نظام جمهوری اسلامی ایران شاهد رخدادهایی از این دست هستیم، دیگر چه جایی برای خرده گرفتن از افراد عادی جامعه باقی می ماند؟ هنوز طنین صدای آن روحانی جوان از گوش و ذهنم بیرون نرفته است که در سجده گاهی در میان دو نماز می گفت: «هیچ برگی از درخت نمی افتد، مگر به خواست و اذن آقا امام زمان(عج)!»
براستی او کیست؟ که در طول این سالیان یا بر سر جانشینیش کشمکش است! و یا بر سر رابطه با او و حامل بودن پیامش! یک روز حکومتی بر سر کار می آورد! و دیگر روز خودش مدیریت یک دولت را بر دست می گیرد! جالب اینجاست که تا به حال چندین بار، روزگار شاهد ظهورش بوده! و جالبتر اینکه حتی گاهی بر جای "خدا" نشسته و هیچ امری خارج از "ید قدرت" او اتفاق نمی افتد(حتی افتادن برگی از یک درخت)!
از منظر نگارنده؛ چنین کسی نه تنها نمی تواند "مهدی موعود(عج)" باشد و نیست، بلکه موجودی است ساخته و پرداخته اوهام آنانی که در طول تاریخ همواره به دنبال این بوده اند که از این "نمد" برای خود "کلاهی" بسازند. اما غافل از آنکه این کلاه آنقدر گشاد است که چشمانشان را بر روی دیدن کلاهی "دنیوی" که بر سرشان می رود، بسته است. چرا که آن "موعودی" که من شناختمش بنده ای است از بندگان خدا -البته با مراتب و درجات خاصی از کمال- و طبیعتا تسلیم و پاسخگو در برابر خدا، که اگر زمانی هم، چون برخی از اجدادش دخل و تصرفی در امور طبیعی نماید، یقینا به اذن و اراده قادر متعال خواهد بود و لا غیر. لذا او نه تنها قائل به ساخت جامعه ای با عناوین علوی، مهدوی و ... نیست، بلکه خواهان ایجاد جامعه ای است که وجه مشترک جوامعی با این عناوین می باشد، تا در سایه سار آن، همگان در نهایت عدالت، آزادی، رفاه، صلح و دوستی بیاسایند. و آن جامعه چیزی نیست جز؛ "جامعه توحیدی". در نتیجه مومن شدن همه دوستداران آن حضرت به "جهانبینی توحیدی" امری است انکار ناپذیر و ضرورتی اجتناب ناپذیر.
در آخر ضمن تبریک این ایام فرخنده، با شعری از همسر و همراه همیشگی ام –فهیمه سپهری شاملو- این یادداشت را به پایان می رسانم:
من خواب دیده ام که تو آغاز می شوی / بنیانگذار سلسله ناز می شوی
بر شاخه شکسته این سرو بی رمق / با مرغکان پر شکسته هم آواز می شوی
یکشنبه 27/5/87(نیمه شعبان)
مدتی بود که قصد داشتم نوشتن در این "فضا"(وبلاگ) را شروع کنم، اما "بهانه ای"، یا شاید بهتر باشد بگویم؛ "مناسبتی" دست نمی داد تا این امر صورت پذیرد. تا اینکه شب گذشته یک sms از سوی دوستی -که از قضا یکی از مدیران عالی در دولتهای قبل بوده و اکنون تنها به حضور در بنیاد باران اکتفا نموده- به دستم رسید، بدین مضمون: «چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی! عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت. چه بی خیال نشستیم، نه کوششی، نه وفایی. فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی...» و در ادامه خواسته شده بود که برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلواتی بفرستیم.
در ابتدا متن پیام، احساسی را به لحاظ عاطفی در من برانگیخت. اما تقاضای خواسته شده در ادامه آن، بینشی "پارادوکسیکال"(متناقض) را در ذهنم تداعی می کرد، که گویی بیش از اینکه نشات گرفته از ذهنیت فرستنده پیام باشد، ناشی از کنشی سنتی است. "کنش سنتی" بدین معنا که؛ علیرغم اذعان فرستنده، به سستی و کم کاری مریدان امام زمان و بسنده نمودن آنان به صورتهایی ظاهری از انتظار- که از فحوای متن ارسالی بر می خیزد- خود او نیز ناخواسته و بر حسب عادتی تاریخی، به انجام یکی از جلوه های آن(صلوات برای سلامتی و ظهور) مبادرت ورزیده است.
انتظار و یا به عبارتی عقیده به آینده(Futurism) مسئله جدیدی نیست که مختص عصر ما باشد، بلکه "مسئله انتظار" امری است فطری. از آن بابت که قدر مشترک بین همه انسانها، ادیان و اندیشه های مختلف در طول تاریخ بوده است. شاید بتوان ابتدایی ترین تبلور انتظار را مربوط زمانی دانست که "بشری" برای اول بار مظلوم واقع شد و امید به یک "نجات دهنده" در دلش رشد یافت. پس "امید" اساس فلسفه انتظار است. و لذا بایسته است که این امیدواری -طی سالیان دراز و در بستر انتظار- مایه "پویایی" آدمیان باشد و نه عامل "ایستایی" آنان.
اما در طول تاریخ بارها شاهد این بوده ایم که منتظران ظهور، با توسل به صورتهای -صرفا- ظاهری، نه تنها عدم پویایی و در نتیجه آن، ایستایی حیات خود و همنوعانشان را به ارمغان آورده اند، بلکه میدان را برای تاخت و تاز آنانی مهیا ساختند که یا آگاهانه و عامدانه و یا از روی جهالت و نادانی، با قرائتهایی نادرست و بعضا متحجرانه از فلسفه انتظار، باعث پسرفت جوامع بشری گردیده اند.
در ایران ما نیز افرادی از این دست، کم نبوده و نیستند. افرادی که یک روز مدعی نمایندگی منجی موعودند! و دیگر روز ادعای ساختن جامعه ای مهدوی را سر می دهند! روزی خود را حامل پیامی از سوی امام عصر معرفی کرده! و روزی دیگر... . جالبتر از همه اینکه -در کنار اینها- هر از گاهی خبر از ظهور یک امام زمان "جدید" نیز به گوش می رسد! آری، رویدادهایی از این دست بارها و بارها در طول تاریخ ما رخ داده؛ تاریخی که درازایش اگر از عمق فرهنگ و اعتقادات مردمان ایران زمین بیشتر نباشد، یقینا کمتر نیز نخواهد بود. و در این بین هر که از دایره این مدعیان خارج بوده، آنان را یا جاهل پنداشته و یا کلاش و سودجو، یا متحجر فرض نموده و یا بیماری روانی، تا شاید از این طریق -به خیال خودش- با اعطای القابی اینچنین به آن مدعیان، به وظیفه انسانی و دینی خود جامه عمل بپوشاند!
دریغا و دردا؛ که عالمان و روشنفکران عصر ما هم(اعم از حوزویان و دانشگاهیان) در برابر رفتارهایی از این دست مهر سکوت بر لب زده اند و در این کارزار، میدان را برای یکه تازی مدعیانی که هر روز بر شمار آنان افزوده می گردد، فراهم آورده اند.
مسئله ای که در این میان بیش از پیش برجسته می نماید، شدت گرفتن میزان رشد این مدعیان در طول چند ساله اخیر است که رابطه ای معنادار را با روی کار آمدن دولت نهم به ذهن نگارنده متبادر می سازد. رابطه ای که معناداری آن بیشتر به جهت نوع بینش دولتیان و حامیان آنان است تا شیوه عمل آنان. دولتی که بنا به قول برخی از حامیانش، با تایید و حمایت امام عصر(عج) بر روی کار آمد! و یک روز به ناگاه، چاپلوسانی متملق -در مجمع عمومی سازمان ملل متحد- هاله ای از نور را بر گرد صورت رئیس دولتشان یافتند! روزی دیگر در جمعی که رئیس جمهور هم یکی از حاضرین در آن بود، فردی که امروز بر مسند معاونت حقوقی و پارلمانی دولت نشسته است، به عنوان رئیس دیوان محاسبات کشور، بر پشت تریبون حاضر شد و ضمن تعریف و تمجید فراوان از رئیس جمهور با ذکر خاطره ای از سفرش به سوریه، از قول یکی از مسئولین آنجا اینگونه افاضات فرمود: «اگر خداوند می خواست بعد از حضرت محمد(ص)، کس دیگری را به پیامبری برگزیند، یقینا او کسی نبود جز رئیس جمهور شما -جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد-»! البته "رحیمی" مزد این خوش خدمتی ها را نیز زود دریافت کرد. به گونه ای که تا مرز تکیه بر مسند وزارت کشور پیش رفت، هر چند که بخت چندان با او یار نبود و اما توانست -ناگزیر- ردای معاونت رئیس دولت را بر تن کند. یا زمانی هم پیش می آید که شخص رئیس دولت برای توجیه نتایج حاصل از سوء مدیریت در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی چاره ای جز تمسک به نیرویی ماوراء الطبیعی نمی یابد، که به عنوان نمونه می توان از نسبت دادن مدیریت کشور به حضرت ولی عصر(عج) در روزهایی که رشد سهمگین تورم، اعتراضات بسیاری را برانگیخته بود اشاره نمود. تا جایی که دیگر "آش" آنقدر شور شده بود که حتی صدای "آیت ا... مهدوی کنی" هم در آمد که: «آیا برنج کیلویی پنج هزار تومان هم از نتایج مدیریت امام زمان است؟» مرحوم "آیت ا... توسلی" نیز در آخرین لحظات عمر خود -با نقل خاطره ای از رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران- به انتقاد از رشد و ترویج چنین نگاههایی پرداختند و به دنبال آن "حسن روحانی" در مراسم گرامیداشت ایشان(آیت ا... توسلی) که از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام در مدرسه عالی "شهید مطهری" برگزار گردید، با زبان تهدید، هشدارهایی جدی را متوجه آنانی ساخت که با انجام رفتارهایی چون؛ «پهن کردن سجاده ای در هنگام نمازشان برای امام زمان، کشیدن یک ظرف غذای اضافه برای ایشان بر سر سفره و یا موکول کردن جلسات مهم به روزهای جمعه با این توجیه که تصمیم گیری های مهم در حضور امام زمان صورت پذیرد» زمینه ساز جمود فکری و مذهبی در جامعه می گردند. البته رخدادهایی از این دست بسیار است که نه در این مقال می گنجد و نه در حوصله شما. لذا با توجه به مواردی از این دست است که باید گفت: وقتی در این دوران، در بالاترین سطوح مدیریتی نظام جمهوری اسلامی ایران شاهد رخدادهایی از این دست هستیم، دیگر چه جایی برای خرده گرفتن از افراد عادی جامعه باقی می ماند؟ هنوز طنین صدای آن روحانی جوان از گوش و ذهنم بیرون نرفته است که در سجده گاهی در میان دو نماز می گفت: «هیچ برگی از درخت نمی افتد، مگر به خواست و اذن آقا امام زمان(عج)!»
براستی او کیست؟ که در طول این سالیان یا بر سر جانشینیش کشمکش است! و یا بر سر رابطه با او و حامل بودن پیامش! یک روز حکومتی بر سر کار می آورد! و دیگر روز خودش مدیریت یک دولت را بر دست می گیرد! جالب اینجاست که تا به حال چندین بار، روزگار شاهد ظهورش بوده! و جالبتر اینکه حتی گاهی بر جای "خدا" نشسته و هیچ امری خارج از "ید قدرت" او اتفاق نمی افتد(حتی افتادن برگی از یک درخت)!
از منظر نگارنده؛ چنین کسی نه تنها نمی تواند "مهدی موعود(عج)" باشد و نیست، بلکه موجودی است ساخته و پرداخته اوهام آنانی که در طول تاریخ همواره به دنبال این بوده اند که از این "نمد" برای خود "کلاهی" بسازند. اما غافل از آنکه این کلاه آنقدر گشاد است که چشمانشان را بر روی دیدن کلاهی "دنیوی" که بر سرشان می رود، بسته است. چرا که آن "موعودی" که من شناختمش بنده ای است از بندگان خدا -البته با مراتب و درجات خاصی از کمال- و طبیعتا تسلیم و پاسخگو در برابر خدا، که اگر زمانی هم، چون برخی از اجدادش دخل و تصرفی در امور طبیعی نماید، یقینا به اذن و اراده قادر متعال خواهد بود و لا غیر. لذا او نه تنها قائل به ساخت جامعه ای با عناوین علوی، مهدوی و ... نیست، بلکه خواهان ایجاد جامعه ای است که وجه مشترک جوامعی با این عناوین می باشد، تا در سایه سار آن، همگان در نهایت عدالت، آزادی، رفاه، صلح و دوستی بیاسایند. و آن جامعه چیزی نیست جز؛ "جامعه توحیدی". در نتیجه مومن شدن همه دوستداران آن حضرت به "جهانبینی توحیدی" امری است انکار ناپذیر و ضرورتی اجتناب ناپذیر.
در آخر ضمن تبریک این ایام فرخنده، با شعری از همسر و همراه همیشگی ام –فهیمه سپهری شاملو- این یادداشت را به پایان می رسانم:
من خواب دیده ام که تو آغاز می شوی / بنیانگذار سلسله ناز می شوی
بر شاخه شکسته این سرو بی رمق / با مرغکان پر شکسته هم آواز می شوی
یکشنبه 27/5/87(نیمه شعبان)
۴۰ نظر:
سلام ایرانی مسلمان.تولدت مبارک و خسته نباشی .خسته!...از این رو که توی این اوضاع بیحوصله!نوشتن کار سختی میشود.مطلبت را خواندم فکر میکنم که حتی اگر بر سر نظرگاه(شیعی ات)از مفهوم منجی آخرالزمانی مناقشه ای داشته باشم و موافق نباشم.روی یک اصل میتوان همه "مخالفان" مطلبت را هم افق و هم رای دانست و آن اینکه:ادعاهای دولتیان نهم در این مسئله چیزی جز سوء استفاده از انگاره های منسوخ و فریبکارانه نیست اما جای تاسفش برای متدینین اینجاست که این بار بی پروا افرادی برای نانی ونامی دست در کیسه ایمان کرده اند که البته:{{حقیقتا شرم آور است}}
...
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چو نديدند حقيقت ره افسانه زدند
...
با تشكر از مطالب بسيار بي پرده و صريحتان
ه.ر
سلام؛ قطعاً تنها راه درست انتظار راهی است که تجلیگاه کلمه لا اله الا الله باشد و حضرت نیز برای تکمیل تجلی معنای همین کلمه خواهد آمد.
ضمناً شعر همسرتان بسیار زیباست. صد احسن به این ذوق!
سلام
خوشحالم که می نویسید ولی فونت خطوط خیلی ریز است و رنگ صحه زیادی سنتی!
موفق باشید
سلام امير خان اقتنايي بزرگوار
آقا خوب كردي كه آمدي و اميد كه مستدام باشي اما يك نكته فكر كنم همسر بزرگوارت هم اهل خواب ديدن و اين حرفهاست!مزاحي بود اتفاقا من از اين شعر آخر لذت دوچندان بردم....
آقا موفق و موید باشید.بسیار خوشحال شدیم.
سلام امیر عزیز. تحلیل ات از کنش سنتی فرستنده اس ام اس جالب بود. یه پیشنهاد: سعی کن بنا را بر این نذاری که مطالبت همیشه تفصیلی باشه. گاهی اوقات دو سط هم برای ارسال پیام کفایت می کنه. در غیر اینصورت شاید مدتها خالی بمونه اینجا. پیشنهاد دوم هم تنظیم وقت وبلاگ نویسیه. کاری کن که برنامه مشخصی برای آپدیت کردن داشته باشی. مثلا روزهای خاصی در هفته یا ماه مطالبت رو منتشر کنی. اینجوری همه می تونن وقت شون رو تنظیم کنن.
باسلام واحترام ووقت به خیر.ازسایت پرمحتواومفید شمادیدن کردم .استفاده زیادی بردم.ضمن ازدعوت ازشمابرای بازدید وبلاگ قلم سبزپیشنهادتبادل لینک رامیدهم .موفق باشیدخدانگهدار.[گل][گل][گل]
محظوظ شديم دكتر اقتنايي
امير عزيز
تبريك ميگم براي آغاز ... اميدوارم هرجا كه هستي شاد و سلامت باشي
به اميد روزهاي بهتر
سلام امیر آقا! مبارکه امیدوارم همینگونه خوب و پرمغز بنویسی. هر وقت تونستم به وبلاگت سر می زنم. پاینده باشی! سید از زنجان
سلام امیر جان
مطلبت رو خوندم برخلاف همه نظرم اینه که خیلی هم خوب نبود و میشه سر این مسئله ظهور بحث کرد و با عطف به مطلب خودت و بررسی سیر تاریخی جامعه ما و همچنین تشییع به این نکته رسید که....
ادامه مطلبم را نمی گم که برات دردسر ساز نشه
ولی کارت در زمینه وبلاگ نویسی واقعاً درخور تحسین
یکی از دوستانت در انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی
سلام امیر جان
ما هستیم
و این کوزه هنوز شراب دارد
سلام و درود
اول تبریک نوشتن ات و آغاز
در مرحله دوم نمی دونم بگم این مسئله و فهم آن خیلی ساده است یا از فرط سادگی دشوار می نماید ولی من چیزی را که با عقل استدلال نخونه از پذیرش اش معذورم در این باره زیاد خوانده ام و مطالعه کرده ام و کاش فرصتی دست می داد و بحثی شکل می گرفت
بهر حال شاید تنبلی در تایپ کردن مجال ندهد
پاینده و کامیاب باشید
سلام
احساس کردم که خوشتتان می اید تصمیم گرفتم چیزی بگم اگر چیه سرابست
عرصه دین چارسوی محل نیست که ما نظر بدیم بگویم حقیقت همین است و مخصوصا منجی عالم که برخواسته از تفکرات دینی است.
به هر حال ان سوار سبز خواهد امد و معلوم نیست این چیز هایی که گفتیم و دیگران به به کردند د رمقابل حضور سبز آن مرد به چه رنگی در می اید
گذشته از اینها با باید یاد بگیریم که در برخی عرصه ها همین جوری
یه هویی وارد نشویم و برای خودمان صلوات نفرستیم
حلا ولش کن
من نمی دانم چرا هر ادم بد بخت است باید اینجوری باشد اگه من پول دار بودم و یا در اوج قدرت باز هم وقت می کردم پیام بدم
شاید
نمی دانم در اینجا بهترین راهکار است نیست باز هم نمی دانم
با همه اینها عاقبت خال گل کوزه کران خواهیم شد دانایی
ssalam doost aziz web jalebi dari be manam sar bezan
www.ho3ein66.blogfa.com
امیر آقا سلام؛ اصطلاح "ملّی" در ملّی- مذهبی به چه معناست؟ راستش تا حدّ زیادی مذهبی بودن را می فهمم ولی تصور خوبی از ملّی بودن ندارم. آیا به معنی دموکرات بودن است؟ یا ناسیونال؟ یا جمهوریخواه و یا... .ممنون از پاسختان
اگر اجمالا بخواهم به این سوال پاسخ دهم، باید بگویم که؛ من برای خود، ملی بودن را یک نگاه خیرخواهانه معطوف به منافع -همه- مردم ایران تعریف نموده ام. و از آنجایی که با توجه به شرایط فعلی جامعه ایران، دستیابی به جامعه ای دموکراتیک و توسعه یافته(البته متناسب با ارزشها و هنجارهای مورد پذیرش جامعه) ضروری می نماید، تلاش برای ایجاد جریانی دموکراسی خواه در ایران نیز از اهم امور می باشد. هر چند که می توان مفاهیمی چون ناسیونالیسم، جمهوریت و... را نیز -با درجاتی کمتر از اهمیت- تحت لوای آن جای داد.
البته قسمت آخر ستون "درباره من"، شاید بتواند کلیتی را -هر چند انتزاعی- از نگاهم به عنوان "ملی - مذهبی" ارائه دهد.
با تشکر از حسن توجه تان
پیروز باشید
یاحق
با درود. از دیدن وبلاگت خوشحال شدم. و از این که به جمع ملی مذهبی ها پیوستی شادمان تر.
Salam,
Thank you for the web-log; it is exciting! Two minor things:
1. remove all the information listed below from your page:
Age: 26
Gender: Male
Astrological Sign: Cancer
Zodiac Year: Dog
Industry: Science
Occupation: پژوهشگر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
Location: مشهد : خراسان رضوی : Iran
2. increase the size of the font in your page; it is very small.
I hope I will have some chance to read it soon (after you increase the font!)
Good luck!
Javad
salam zemne tabric omidvarm movafag bashid
با سلام به دوست عزیز امیر اقتنایی. خوشحالم از اینکه مطالب شما را می خوانم. شما را لینک کردم.
سلام
خوبي امير جان؟
آقا فرصت نشده بود وبلاگت رو تبريك بگم. مبارك است انشاءالله.
سلام امیر عزیز ! تعجب کردم کامنتت رو دیدم !خوشم اومد از توجهت به این مسائل ولی امام زمان فقط به خدا پاسخگوئه و به مردم پاسخگو نیست اگه بیاد ؟ ( چشمک ) برای بحث نگفتم و بیشتر شوخی بود . ولی تبریک برای وبلاگ خوبت !
به واسطه ی کامنتتون برای آقای حیدری اینجا رو و به این واسطه سایر آشنایان دانشکده ادبیات را یافتم.
امیر عزیز سلام
از اینکه بهم سر زدی ممنون
فکرت درباره امام حی قشنگ بود
تا بعد...
سلام
خوب هستید؟
ممنون که به وبلاگم سر زدید.
وبلاگتان مبارک!
نقد جالبی نوشتید، اما فکر میکنم قسمت اول مطلبتان که درباره فطری بودن مقوله انتظار(و کلا مساله ی فطرت!) نوشتید کمی بیشتر قابل تامل است.
سلام دوست نادیده .خانه نو میمون .
سلام امير عزيزم
تبريك عرض ميكنم ودعا ميكنم اين فعاليت جديد شما موثر و مفيد واقع شود و به اهدافتان دست يابيد
به اميد ...
با عرض سلام.
ميخواستم نظرتون رو درباره تبادل لينك بدونم؟
ممنون.محولاتي
www.mahvelati.blogfa.com
سلام
كجايي اي ايراني مسلمان؟
سلام امیر آقا راستی چرا در مورد وبلاگتون به روز نیستین؟
سلام
امیدوارم که ایام به کامتان باشد.
در باب نظری که در ادامه مطلب وبلاگم ارائه نموده بودید, باید بگویم که:
اولا: از حسن توجه تان بسیار سپاسگزارم.
ثانیا: به نظر شما آیا عقل بشری توان استدلال و اثبات امور ماوراالطبیعی را داراست؟
چرا که من قائل به دستیابی به ایمانی قلبی برای پذیرش امر ماورایی می باشم، که این خود، در نتیجه یک احساس درونی و فردی پدید می آید.
پیروز باشید
یاحق
chetori Amir khan?
chera weblogeto up nemikoni?
سلام
خوبي امير جان؟ آقا چرا نمي نويسي پس؟
راستي از اظهار لطفت و دعاي خيرت ممنونم سامان جان[گل]
مربوط به كامنت قبل: منظررم اظهار اميد به خيري بود كه امير عزيز داده است به من
سلام امير جان
خوشحالم كه دنياي مجازي رو هم در فعاليت اجتماعيت تجربه مي كني. اما دو نكته:
1- اينكه مطلبت از سير يكنواختي در نگاه به موضوع پيروي نمي كنه و اين براي منظوري كه از طرح مطلبت داري مضره.
2- اينكه نگاهت به مسئله انتظار اونقدر با مسائل سياسي روز درگير مي شه كه در اخر هيچي از نگاه متفاوت تو به ارتباط اميد به اينده با مسئاله انتظار در نتيجه گيري به چشم نمي خوره.
بازم بهت تبريك مي گم. اميدوارم مطالب بهتر و بيشتري رو در اينده نزديك در وبلاگت ببينم.
سلام امیر جان. نظر کردی و بدجوری هم نظر کردی!! دیگه نای نوشتن ندارم. چند روزه میخوام مطلبی بنویسم ولی کاری پیش میاد و اگر هم کاری نباشه حسش نیست. من قول داده بودم که کتابهای حسین منزوی را برات بفرستم یا بیارم مشهد. فقط بگم که یادم نرفته حتما اینکار رو خواهم کرد. سلام برسونید خوش باشید!
خيلي مخلصم امير خان
جواب اون سوالي كه درباره مقاله "كدام ميانه روي" نوشته بودي رو تو قسمت نظرات پست قبليم نوشتم. ممنون از توجهت.
به خانومت سلام ما رو برسون.
به اميد ديدار..
ارسال یک نظر